گفتوگو با ”آرش دادگر” کارگردان نمایش ”حریم”
نمایش "حریم"، کار لذت بخشی بود. نمیگویم که کامل و بی نقص است. حتما ایرادهایی هم دارد. در این زمینه هیچ وقت کار نکرده بودم. تازه در حال شناخت این جهان هستم و علاقمندم یکبار دیگر این فضا را تجربه کنم.

مونا گلپایگانی: حریم مجموعه اتفاقاتی است که در اواخر دوره قاجار رخ می‌دهد. رئیس نظمیه خراسان که سودای ریاست ژاندارمری ایران را در سر دارد و دزدی که از دست ماموران گریخته و به حرم امام رضا پناه برده و در عین حال دختر شاه که قصد زیارت امام را دارد و وارد شهر می‌شود، در این نمایش به تصویر کشیده می‌شود.
گفتوگوی سایت ایران تئاتر را با آرش دادگر کارگردان حریم میخوانید:
به نظر میرسد "حریم" تجربه متفاوتی برای شماست.
ـ بله. هر بار تجربه کردن برای من دست آوردهایی را به همراه دارد که قبلاً از آنها دور بودهام، یاد میگیرم چطور با آنها برخورد کنم. نوعی آزمایش که چگونه ناشناختهها را بشناسم.
در کودکی نگاه به تصاویر کتاب آلیس در سرزمین عجایب که تصویرسازیهایش که پر از جستجو، هیجان بود را دوست داشتم. در حال حاضر تئاتر هم حکم همان سرزمین عجایب را برایم دارد.
از نظر من تئاتر، تئاتر است. نوع و شیوه آن فرقی ندارد و کلیشه و قاعده و قانونی وجود ندارد. هیچ کس نمیتواند بگوید شکل و فرم کار خودش درست است و فرم کار غیر از نحوه انجام او غلط است. تئاتر یک محصول است که با حضور تماشاگر یا جواب میدهد یا خیر.
"حریم" یک نمایش ایرانی است. چطور به این حال و هوا رسیدید؟
نمایش "حریم"، کار لذت بخشی بود. نمیگویم که کامل و بی نقص است. حتما ایرادهایی هم دارد. در این زمینه هیچ وقت کار نکرده بودم. تازه در حال شناخت این جهان هستم و علاقمندم یکبار دیگر این فضا را تجربه کنم.
من به این شیوه نمایش ایرانی نمیگویم. تعریف اش از دید من مناسبات رفتاری و اجتماعی انسان ایرانی در فرهنگ ایرانی است. جامعه ما رو به جلو حرکت میکند و به سمت مدرنیته رو به مدرن پیش میرود. آنچه در تئاتر اتفاق میافتد شخصی نیست، بومی هم نیست. اکنونیت حال در مناسبات اجتماعی زمان خودمان است.
نمایش شما در مشهد کنار حرم امام رضا اتفاق میافتد، چطور میگویید بومی نیست؟
انسان همیشه انسان است. اما مناسباتاش فرق میکند. اگر میخواستیم با نگرشی بومی با آن برخورد کنیم میبایست با لحن و گویش مشهدی و برابر با مناسبات تاریخی همان سالها نمایش را ارائه میدادیم اما آن را در اکنونیت قرار دادیم.
گفتید که اولین بار است که این فضا را تجربه میکنید. آیا تجربه سختی بود؟
کارگردانی همیشه سخت است. گفتم که برای من مثل سرزمین عجایب آلیس میماند. این که در چه سطحی از این کشف قرار داشته باشیم. این تجربهای برای من بود، که حالا به تمام افراد گروه و بعد به تماشاگران تعمیم داده شد.
دلیل انتخاب این موضوع و متن از آقای عباسی چه بوده است؟
[:sotitr1:]پیشنهاد از طرف دفتر تئاتر دینی بود و بعد با آرش عباسی صحبت کردم او طرحی داشت و پیشنهاد کرد و من هم پذیرفتم. البته موضوع را خودم همیشه انتخاب میکنم که دلیل اجراهایم باشد. من در حال حاضر تئاتر کار نمیکنم که کاری کرده باشم. همیشه موضوعی که ذهنم درگیر آن میشود را اجرا میکنم.
من عاشق لایههای زیرین و جهان داخل متن هستم. مطالبی که نوشته نشده و به تحریر در نیامده، اما وجود دارد. به اعتقاد من متنهای ایرانی تک ساختاری هستند و لایه زیرین ندارند. اما دلیل انتخاب این متن ایجاد فضای شاد و مفرح با محوریت باورهای اعتقادی بود. من نمیخواهم اعتقاداتم را به دیگران حقنه کنم. این به معنای کنجکاوی من در جهان خودش بود.
یعنی می خواستید این شیوه را هم تجربه کنید؟
قبلاً هم در این نوع نمایش تجربه داشتهام. البته نه در این سبک و سیاق داستانی و با موضوعیت شادیآور.
در فضای نمایش حریم شما چه چیزی را به مخاطب ارائه میدهید؟
باور. باور هیچوقت دستخوش تغیرات نمیشود. ایمان به پروردگار حتی اگر در چاه بیفتید، در جنگ باشید و یا در رفاه و ناز و نعمت همان باور است و در لحظه ایجاد میشود.
در شخصیت دزد نمایش "حریم" اگر دقت کنید او معامله خودش را با رئیس نظمیه کرده و میداند که نجات پیدا میکند. اما در لحظه تصمیم میگیرد که تسلیم شود. هیچ اتفاق بیرونی نیست که بخواهد او را وادار کند. تماشاگر خودش تصمیم میگیرد، گاه بخندد و گاه غصه بخورد. تماشاگر اجازه دارد با آنچه که پشت ذهناش دارد، آن را تطبیق دهد.
انتظار تماشاگر، به نظر شما در "حریم" برآورده میشود؟
جواب سوال نزد تماشاگر است. اما نکته در این است که بستگی دارد انتظار تماشاگر چه چیزی باشد. شما نمیتوانید به کافی شاپ بروید و انتظار دیزی یا قلیان داشته باشید و بالعکس به قهوهخانه بروید و انتظار قهوه اسپرسو یا پذیرایی اروپایی داشته باشید.
تماشاگر باید انتخاب کند که چه چیزی را میبیند. چون دارد هزینه میدهد و البته نمیتواند لاله زار برود و انتظار نمایش روشنفکری داشته باشد و بالعکس.
منظور شما این است که تماشاچی با آگاهی میآید و میداند چه میبیند ؟
نه متاسفانه هنوز این اتفاق نیفتاده و ما با اسمها به دیدن نمایشها میرویم. نمیتوانم بگویم در تئاتر داشتهها برایمان مشخص است و همینطور نمیتوانیم بگوییم محملی برای کشف ندانستهها و تجربههای خودمان است. ایمان لذت میآورد. چرا سختش کنیم. من میخواستم شادی حاکم باشد و اصلا اعتقادی به خوب یا شاهکار بودن نمایشام ندارم. نمایش "حریم" عامه پسند است.
در مورد شخصیتهای نمایش طبق متن پیش رفتید یا تغییری ایجاد شد؟
همه شخصیتهای نمایش را تک به تک دوست دارم و روی یک نفر تاکید نکردم. هر کدام در لحظه و موقعیت خاص خود زندگی میکنند.